بلقيس اشارتى بر زن از ديدگاه قرآن

پدیدآورفهیمه رعاییمریم گلاب‏بخش

نشریهدو ماهنامه مشكوة النور

شماره نشریه4

تاریخ انتشار1388/03/11

منبع مقاله

share 738 بازدید
بلقيس اشارتى بر زن از ديدگاه قرآن

رعايى، فهيمه - گلاب‏بخش، مريم

قرآن كريم در بيش از ده سوره درمورد زن بحث مى‏كند و حتى دو سوره‏به نام نساء نامگذارى شده است. (1) ازديدگاه دين مقدس اسلام و بر طبق‏آيات قرآن كريم زن و مرد بر حقيقت‏واحدى آفريده شده‏اند و جز بانزديكى به خداوند و انجام عمل نيك‏و شايسته بر يكديگر مزيتى ندارند وهرگز نژاد، پوست، جنس و رنگ‏باعث‏برترى نيست.
مساله اينكه زن در قرآن از چه‏پايگاه عظيمى برخوردار است، مبتنى‏بر اين است كه انسان در قرآن چه‏پايگاهى دارد. قرآن كريم تنها براى‏هدايت مرد نيامده، بلكه براى هدايت"انسان" آمده است، لذا وقتى هدف‏اساسى خود را بيان مى‏كند،مى‏فرمايد: "شهر رمضان الذى انزل فيه‏القرآن هدى للناس" (2)
كلمه "ناس" كه در اين آيه بيان شده‏است، جنس خاصى را در نظر ندارد،بلكه شامل زن و مرد به طور يكسان‏مى‏شود چرا كه قرآن كريم براى‏هدايت روح آدمى است، و روح از آن‏جهت كه موجودى مجرد مى‏باشد، نه‏مذكر است و نه مؤنث. (3)

حقيقت انسان نه مذكر است و نه مؤنث

قرآن كريم وقتى مساله زن و مرد رامطرح مى‏كند، مى‏گويد: اين دو را ازچهره ذكورت و انوثت نشناسيد; بلكه‏از چهره انسانيت‏بشناسيد. به عبارت‏ديگر حقيقت انسان روح اوست نه‏بدن و نه مجموع جسم و جان. اگرجسم نقشى در انسانيت انسان داشت- به عنوان تمام ذات يا جزء ذات‏سخن از مذكر و مؤنث‏بودن در بين‏بود، و بايد بحث مى‏شد كه آيا اين دوجنس مساويند يا متفاوت، ولى از آن‏جهت كه حقيقت هر كسى را روح اوتشكيل مى‏دهد و جسم او ابزارى بيش‏نيست، قهرا بحث از تساوى يا تفاوت‏زن و مرد نيز لازم نمى‏باشد. (4)

بلقيس ملكه قوم سبا

در داستانهاى قرآنى به زنانى‏برگزيده و ممتاز برمى‏خوريم كه درفراست و هوش سرشار و توانايى بردرك حقايق بسيار دشوار و در حل‏مسائل و رويدادهاى اجتماعى وسياسى بدان پايه و منزلت رسيده‏بودند كه حتى بزرگترين مغزهاى‏متفكر آن روزگار نمى‏توانستندكوچكترين ايراد و اشكالى به پيشنهادو نظر آنها وارد آورند، و مى‏توان ادعاكرد كه در مسائل اجتماعى و سياسى‏مافوقى نداشتند.
از آن جمله بانويى است‏به نام"بلقيس" دختر "شرحبيل" از دودمان‏پادشاهان كشور "سبا" كه در قلمروبسيار وسيع و گسترده‏اى حكمرانى‏مى‏كرد. براى اين بانو در تاريخ، تاج وتخت افسانه‏اى ذكركرده‏اندو گفته شده‏كه‏او وقومش خورشيدرا مى‏پرستيدند.
يكى از ماموران حضرت‏سليمان‏«عليه السلام‏» بر اين مطلب آگاه شد،و پس از تحقيقات كامل تصميم گرفت‏جريان را به حضرت سليمان گزارش‏دهد. قرآن كريم گزارش او را اينگونه‏بازگو مى‏كند:
"زنى را ديدم كه بر مردم آن سامان‏سلطنت و حكومت مى‏كرد و داراى‏همه چيز بود; دستگاهى عريض وطويل و تاج و تختى بس بزرگ داشت.ولى شيطان بر او و قومش چيره شده وكارهايشان را در ديدگاهشان آراسته وخوب جلوه‏داده واز راه‏حق منصرفشان‏كرده است و خورشيد را به جاى خداسجده مى‏بردند و هدايت نشده‏اند." (5)
حضرت سليمان فرمود:
"در اين باره تحقيق خواهيم كرد كه‏آيا اين گزارش براستى تهيه شده است‏يا به دروغ؟!" (6)
از اين رو، براى دريافت‏حقيقت،نامه‏اى نوشت و به جايگاه حكومت‏آن زن فرستاد. بلقيس نامه را گشود وپس از آگاهى از مضمون آن حاضرنشد مستبدانه راى خود را بر اطرافيان‏و مردم كشورش تحميل كند، لذا رجال‏دولت و مشاوران خود را گرد آورد تا ازتدبير آنان نيز استفاده نمايد.
پس از گرد آمدن رجال و مشاوران،نامه سليمان‏«عليه السلام‏» را به آنان ارائه دادو گفت: «اى بزرگان! نامه بزرگ ومهمى به دستم رسيده است.» ازجانب سليمان و به نام خداوند رحمان‏و رحيم. در نامه فرمان داده كه ازدعوتش سرپيچى نكنم و از سر تسليم‏به سوى او رهسپار شوم"«اى بزرگان! در اين باره نظربدهيد، چون من هيچگاه بدون دخالت‏شما در كارى تصميم نمى‏گيرم.»
رجال دولت و مشاوران همه با هم‏گفتند: « ما مردانى پيكارگر و مبارزانى‏دلير هستيم (براى كارزار با او آمادگى‏داريم) ولى در عين حال هرچه دستوربفرمايى مطيع فرمانيم" (7)!
اين تهور و بى‏باكى مشاوران كه - دم‏از نيرو و لشكر مى‏زدند فكر ملكه رادگرگون نكرد، بلكه به خود اجازه دادباصراحت كامل راى خود را ابراز كند:
" پادشاهان هرگاه به قصد جنگ به‏شهرى درآيند آن را تباه كرده و به‏دست ويرانى مى‏سپارند، و بزرگان وشرافتمندانش را به خوارى مى‏نشانندو پست و زبونشان مى‏سازند، اين‏است‏سياست آنها". (8)
از جمله بالا به خوبى بر مى‏آيد كه‏ملكه سبا از روزگار خود و يا ازجريانهاى تاريخى، اين تجربه گرانبهارا آموخته بود; لذا براى رفع مشكل‏راه حل ديگرى پيشنهاد كرد تاحضرت سليمان‏«عليه السلام‏» را بشناسد كه‏آيا مرد دين است‏يا دنيا.
" من پيشكشى برايش مى‏فرستم تا ببينم فرستادگان چه خبر مى‏آورند." (9)
آزمايش ملكه نتيجه مثبت داد وفهميد كه سليمان‏«عليه السلام‏» پيامبر خدا ومرد حق است كه هرگز زر و زور او رااز انجام وظيفه باز نمى‏داد. لذاسليمان‏«عليه السلام‏» را به عنوان پيامبر خداتصديق كرد. او مى‏دانست كه اگر دربرابر پيامبر خدا بايستد در برابر حق‏ايستاده، مانع حق پرستى مردم شده وآنان را در جهل و نابخردى خرافات‏سرگرم نگه داشته است .
بلقيس تصميم گرفت‏با تمام قوم ورجال مملكت تسليم دعوت‏سليمان‏«عليه السلام‏» شود. او هنگام حركت‏مى‏گفت : "پروردگارا! من به خويش‏ستم كردم و اينك چون سليمان تسليم‏پروردگار جهانيان شدم." (10)

نكات مستفاد

1- بلقيس ملكه قوم سبا عليرغم‏گفته كسانى كه زن را ذاتا سفيه و نادان‏مى‏دانند و معتقدند زن از ديدگاه‏اسلام به طور ناچيزى، طرف توجه‏قرار گرفته زنى است‏خردمند و فرزانه‏كه در كارهاى اجتماعى و سياسى واداره مملكت داراى اطلاعات كاملى‏است تا آنجا كه از همه مشاورين خودبهتر توانست از آن نيروى فعال و مؤثروجودى خود استفاده كند.
2- داستان ملكه سبا بر خلاف نظركسانى كه مى‏گويند زن موجودى‏عاطفى است و احساسش را بيش ازعقل در امور اجتماعى دخالت مى‏دهدو بايد از اين امور بركنار باشد به مامى‏فهماند كه اگر محيطى در جامعه‏اسلامى براى پرورش او ايجاد شودبدانسان كه او را به ارزشهاى انسانى‏خود واقف كند، مى‏تواند در اينگونه‏امور با حفظ عفت و عصمت دخالت‏كند.
بنابراين مطالبى كه با دست‏بيگانگان در اخبار و روايات ، واردشده قابل پذيرش نيست و نبايد زن راازدخالت دراموراجتماعى دور بداريم.
3- داستان مزبور نشان مى‏دهد كه‏زن خردمند همانند مردان خردمندمى‏تواند در امور، مآل انديشى كند.پس بايد در مشورتها و امور از استعدادو افكارش استعانت جوييم. (11)
4- داستان قرآنى اين نكته را روشن‏مى‏سازد كه زن ذاتا سفيه و يا ناقص‏العقل نيست، وگرنه شخصيتى چون‏سليمان بن داوود«عليه السلام‏» كار عبث وبيهوده انجام نمى‏داد تا ببيند كه آيابلقيس از زنان خردمند ست‏يا نه؟ (12)
سلامت راى و روشن بينى وى نيزاز اينجا روشن مى‏شود كه نخست‏كسانى را براى آزمايش نزدسليمان‏«عليه السلام‏» فرستاد تا از حال وقدرت آن حضرت، آگاهى يابد، وحاضر نشد پيش از بررسى كامل وروشن شدن وضع، تصميم به صلح ياجنگ گيرد.
5- ملكه سبا، زنى است كه امورمملكت‏خود را مطابق حكم عقل‏اداره مى‏كند و مى‏داند كه اگر بر خلاف‏خرد حكمرانى نمايد، به زيانش تمام‏خواهد شد; لذا هنگامى كه نامه‏سليمان‏«عليه السلام‏» را خواند بى‏درنگ‏مجلس شورا تشكيل داد و بزرگان‏ملت را از اين امر آگاه كرد.
6- بلقيس همين كه به واسطه نامه‏حضرت سليمان‏«عليه السلام‏»، برگرداندن‏هديه‏اش و رسيدن به دربار آن‏حضرت و ديدن كاخ خود در آنجا،عظمت و بزرگوارى حضرت‏سليمان‏«عليه السلام‏» را ديد، يقين كرد كه اوپيامبر است و ديگر جاى تامل و درنگ‏نيست; لذا با سرافكندگى وشرمسارى‏رو به درگاه خدا كرد و گفت:
" رب انى ظلمت نفسى و اسلمت مع‏سليمان لله رب العالمين" (13)
پس :
1- نخست اقرار و اعتراف كرد كه‏بر خود ستم كرده است.
2- تصريح به توحيد كرد.
3- توحيد خود را، بر رويه و اعتقادسليمان‏«عليه السلام‏» قرار داد.
4- بر ايمان خود تاكيد كرد كه ايمان‏به پروردگار جهانيان است.
از اين نكات نيز استفاده مى‏شودكه زن ذاتا موحد و تسليم حق است.

پى‏نوشتها:

1) يكى "النساء الكبرى" مشهور به سوره"نساء" ، ديگرى "النساء الصغرى" مشهور به‏سوره طلاق
2) بقره ،آيه 185
3) دنياى غرب حقيقت آدمى را دو چيزمى‏داند: زن و مرد، و معتقد است اين دو مسايل‏تعليمى و تربيتى مساوى هم هستند يعنى زن‏همسان مرد و مرد همتاى زن است. اين قضيه‏به نحو سالبه به انتقاى محمول ست‏يعنى زنى‏هست و مردى هست ولى با هم فرق نمى‏كنند;اما اسلام مى‏گويد: حقيقت آدمى جان است وهدف از نزول وحى تعليم و تربيت و تزكيه‏نفوس است و زن و مرد در اين خطاب تفاوتى‏ندارند، در اينجا قضيه به نحو سالبه به انتفاى‏موضوع است نه به انتفاى محمول، يعنى محورتعليم روح است و اصلا مذكر يا مؤنث‏بودن دراين تعليم دخالتى ندارد و گويا زن و مردى دركار نيست. (نه اينكه زن و مردى هست ولى باهم مساويند، چنانكه غرب مى‏گويد.)
4) در اينجا ذكر يك نكته ضرورى است و آن‏اينكه گرچه حقيقت انسان روح اوست، ليكن‏انسان در هر نشئه‏اى با بدن همراه است;هم دردنيا بدن دارد، هم در برزخ و آخرت. سخن دراين نيست كه انسان در نشئه‏اى بدون بدن‏مى‏باشد بلكه در اين است كه بدن نه تمام‏حقيقت انسان است و نه جزئى از حقيقت او،بلكه ابزار محض است.
ما در دنيا داراى جسم و جان و بدنيم ولى تمام‏كارها را روح مى‏كند، و تمام دردها و رنجها و يالذت و نشاط را روح مى‏برد، اگر به دست‏صدمه‏اى وارد شود آن نيروى لامسه است كه‏احساس مى‏كند، نه جرم دست. هنگام غذاخوردن دندان مى‏جود ولى ذائقه لذت مى‏برد.ذائقه از شؤون روح است. در جهنم نيز مساله‏به همين منوال است، قران كريم در آيه 56سوره نساء مى‏فرمايد: كلما نضجت جلودهم‏بدلناهم جلودا غيرها ليذوقوا العذاب. مى‏فرمايد:" آنها عذاب بچشند و نمى‏فرمايدپوست و گوشت.
5) نمل ، آيه 24
6) نمل ، آيه 27
7) نمل ، آيات 31- 33
8) نمل، آيه 34
9) نمل، آيه 35
10) نمل ،آيه 44
11) رواياتى از قبيل "مشاورهن و خالفوهن "را از نظر مدرك و سند مطرود بدانيم، و اگرروايت مدرك درستى دارد بكوشيم تا معنى آنرادرست‏بدانيم تا با آنچه قرآن كريم مى‏فرمايدمخالفتى نداشته باشد.
12) اشاره به آزمايش حضرت‏سليمان‏«عليه السلام‏» كه ساختمانى شيشه‏اى‏ساخت و در زير آن آب قرار داد.(نمل، آيه 44)
13) نمل، آيه 44
منابع:
1- زن درآيينه جلال و جمال: آية‏الله‏جوادى آملى 2- چهره زن در آيينه اسلام وقرآن : مرتضى فهيم كرمانى

مقالات مشابه

بررسي تحليل علامه طباطبايي از بازخواست هارون(ع) توسط موسي(ع)

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, حمید نادری قهفرخی

جبرئيل

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهاحمد جمالی

ثعلبة بن وديعه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیداحمد سادات

جباربن صخر انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمنصور داداش‌نژاد

ثابت بن قيس بن شماس

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی محمدی یدک

جلاس بن سويد انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهبخش تاریخ و اعلام, رسول قلیچ

جعفر بن ابى طالب

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحمید حاج امینی, ستار عودی